اینکه من خوب باشم. با اینکه من احساس خوب بودن بکنم فرق دارد.
حال خوب ، یک معادله ی سه مجهولی است.
حال خوب مساوی با روح خوب + جسم خوب + حال خوب دیگران
همه چیز تقسیم به خوب و بد می شود. وبلاگ خوب وبلاگ بد .
حال خوب هم تقسیم می شود به حال خوبی که واقعن خوب است. و حال خوبی که واقعن خوب نیست.
من بنا به عرفان خودم معتقدم که خوبی ها و بدی های ما معجونی جدید می آفرینند .
نه اینکه تا ابد بی انکه بیامیزند به هم ، همانطور جدا از هم در ستیز با هم باقی بمانند.
من معجونی از بدی ها و خوبی هایم هستم.
سیال جوشنده ای که یون های منفی و مثبتش ، خاصیت یونیزاسیون ندارند. خاصیت ترکیبی دارند.
حالا وقتش هست که احساسم را بنویسم :
از سیاهی های درونم به روزنه هایی که رو به روشنایی بازند : دستان خسته از فریاد نوشتن به صفحه های سفید باقی مانده می گویند : هر تپشی ، لرزش لغزنده ی ظریفی بر کشاله های ران این هیکل است که کم کم می تپد هیولای سر به تاریکی گرفته ، و هر قدم که پیش می گذارد ، از جای پایش فقط چشمه هایی می روید که صدای شرشر آبش با صدای بلبل های صدای ات ، و صافی اش با صافی شکوفه های لبخندت برابر است. بگذار بدود این غول سیاه ، این خودکار آماده ، این پراکندگی با وقار رویاهایم با تو. من از اینگونه با تو خوبم. + نوشته شده در ۱۳۹۶/۰۸/۳۰ساعت 17:47  توسط علی فیاض
| از این جای این دنیا ......
ما را در سایت از این جای این دنیا ... دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : alifayyazi بازدید : 159 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1396 ساعت: 0:35